طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

دغدغه های انقلاب اسلامی

روشنفکری دینی در گفتگو با استاد مصطفی ملکیان

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ب.ظ



اشاره

  "من به رغم احترامی که برای روشنفکران دینی قایل هستم و می دانم در کارنامه آنها چیزهای آموختنی به وفور وجود دارد، اما وقتی در اصل پروژه روشنفکری دینی تأمل می‌کنم، می‌بینم که روشنفکران دینی ما به واقع، مدرنیته را اصل گرفته‌اند و برای هر چیز مقبولی که در آن یافت می‌شود، مابه‌ازایی در قرآن و سنت هم پیدا کرده‌اند."


   گفت‌ وگوی حاضر بخشی از مصاحبه ایست که توسط رضا خجسته رحیمی و مریم شبانی با استاد مصطفی ملکیان صورت گرفته و در ضمیمه هفتگی روزنامه اعتماد ملی به تاریخ 21 دی‌ماه سال جاری ( 1387 ) منتشر شده است.

   روشنفکری دینی اصطلاحی است که هویت جمعی گروهی از اشخاص را مشخص می‌کند. شما چندی پیش در حسینه ی ارشاد گفته بودید که «دیگران من را یک روشنفکر دینی می‌دانند و لذا نقدهایی که بر روشنفکری دینی وارد می‌کنم چه‌بسا بر خودم هم وارد باشد.» اکنون می‌خواهیم قبل از همه‌چیز از شما بپرسیم که بتا توجه به تعریف شما از روی روشنفکری دینی و نقدهایی که بر این نحله دارید، آیا اصلاً خود را در مجموعه «روشنفکری دینی» تعریف می‌کنید؟
   اگر از روشنفکری دینی چیزی به ذهن شما متبادر شود که حاصل مواجهه و آشنایی و انس شما با روشنفکران دینی کشور ما باشد، نمی‌توان بنده را روشنفکر دینی دانست. روشنفکر دینی به کسانی اطلاق می‌شود که مفاهیم و نظریات و آموزه‌های دنیای مدرن را از دل کتاب و سنت متون دینی استخراج می‌کنند. به زبان صریح‌تر روشنفکران دینی ریشه «همه چیز خوب» را که در مدرنیته می‌بینند، در مجموعه متون مقدس پیدا می‌کنند و به جامعه نشان می‌دهند و آن را جزو اصل و ذات دین معرفی می‌کنند.

   از طرف دیگر هرچیزی را که در متون مقدس با «چیزهای خوب» مدرنیته ناسازگار می‌بینند جزء عرضیات و فرضیات دین معرفی می‌کنند و می‌گویند که این اصول جهانشمول و فراتر از زمان و مکان نیستند و جزو امور مقطعی و موضعی هستند. من به رغم احترامی که برای روشنفکران دینی قایل هستم و می‌دانم که در کارنامه آنها چیزهای آموختنی به وفور وجود دارد، اما وقتی در اصل پروژه روشنفکری دینی تأمل می‌کنم، می بینم که روشنفکران دینی ما به واقع، مدرنیته را اصل گرفته‌اند و برای هر چیز مقبولی که در آن یافت می‌شود ما به ازایی در قرآن و سنت هم پیدا کرده‌اند.

یعنی به اعتقاد شما روشنفکران دینی ما مطالبات خودشان را بر متن تحمیل می‌کنند؟

   بله. آنها چیزی را که خود می‌خواهند، از متن مقدس بیرون می‌کشند. محی‌الدین ابن‌عربی از استاد خودش نقل می‌کند که از او پرسیدند مرید کیست و پاسخ داد که: مرید آن کسی است که هر چه دلش بخواهد را از قرآن بیرون می‌کشد. به نظر من روشنفکران دینی ما نیز بدین مفهوم مرید هستند! آنها آنچه را که از مدرنیته می‌پسندند از دل قرآن و روایات استخراج می‌کنند و به نظر من این کار تصنعی و متکلفانه و با زیر پا گذاشتن اصول تفسیر صورت می‌گیرد. به نظر من در یک صورت پروژه روشنفکری دینی می‌توانست بسیار موفق باشد که البته این مطلوب هم در واقع امر تحقق پیدا نمی‌کند. مطلوب این بود که روشنفکران ما بدون ذره‌ای التفات به مدرنیته، یک متولوژی ارایه دهند که براساس آن قادر باشیم تا آیات و روایات جهان شمول   (universal) و محلی (local) را از هم جدا کنیم. در این متدولوژی نباید به آنچه در مدرنیته خوب و بد تلقی می‌شود، توجه داشت. این متدولوژی باید مستقل باشد تا از ورای آن دریابیم که آیات و روایات ما کدامیک جزو اصول جهانشمول اسلام است و کدامیک به زمان و مکان خاصی اختصاص دارد. به این ترتیب باید چیزهایی را که در مدرنیته قابل دفاع است (ضروریات) از چیزهای غیرقابل دفاع (غیرضروریات) با یک متدولوژی که قابل ارجاع به متون دینی و مذهبی نباشد، جدا کرد. در مرحله بعد باید نگاه کرد و دید که آیا هر چیزی که در مدرنیته مطلوب است، در دین هم جزء امور جهانشمول است و صرفاً چیزهایی که در متون مقدس جزو موارد مقطعی تشخیص داده شد، یا با وجوه مطلوب مدرنیته سازگاری دارد یا خیر؟


 به این ترتیب نتیجه نهایی و قطعی این پژوهش هم مشخص نیست؟

نه! مشخص نیست. شما اصلا نباید کاری داشته باشید که امروزه بر اساس تفکر مدرن چگونه باید با زنهایتان برخورد کنید. شما باید بگویید که فلان آیه در متن دین آیا جزو مسایل جهانشمول است یا مقطعی. به مذاق مدرنیته کاری نداشته باشید و با یک متدولوژی مستقل بگویید که این آیه از کدام دسته آیات است؛ جهانشمول یا مقطعی؟ پس اگر با متدولوژی مستقل ما روشن شد که این آیه جزو امور مقطعی مربوط به زمان خاصی است آنگاه می توان گفت که در اسلام هم این احکام جزو مسایل جهانشمول نیست و لذا مدرنیته و دین سازگار هستند.

    اما در واقع روشنفکران دینی ما هیچ ‌وقت حاضر نشدند با یک متدولوژی مستقل، امور جهانشمول را از امور مقطعی جدا کنند و با یک متدولوژی مستقل دیگر وجوه مثبت و منفی مدرنیته را از یکدیگر تمیز دهند.


آیا در واقعیت امر امکانی برای این دو متدولوژی مجزا وجود دارد؟ قاعدتاً این دو متدولوژی قابل تفکیک نیستند چرا که یک ذهن نمی‌تواند بدون پیش‌داوری باشد.

در هر حال باید مطابق متدولوژی عمل کرد تا بعداً بتوان گفت که مثلاً آن چیزهایی که اسلام درباره برده‌داری و حقوق زنان یا ارتداد گفته و مدرنیته آنها را نمی‌پسندد، در متدولوژی ما هم جزو امور جهانشمول اسلام نیست. اما روشنفکری دینی ما این کار را نکرده ‌است. روشنفکری دینی، ابتدا چیزهایی را در مدرنیته می‌پسندد و مثلاً اومانیسم، پلورالیسم، دموکراسی، حکومت قانون، مدارا، اندیشه، حقوق بشر و بعضی از اندیشه‌های لیبرالی را در مدرنیته انتخاب می‌کند و بعد در قرآن و روایات شواهد آنها را پیدا می‌کند و حتی اگر نشان دهند که در قرآن و روایات موارد خلاف این اصول هم وجود دارد می‌گویند باید این اصول را جزو اصول مقطعی بدانیم. به نظر من این شیوه مواجهه دو اشکال عمده دارد؛ یکی این که اصول و ضوابط تفسیر متون را زیر پا می‌گذارد. تفسیر متون مقدس قاعده دارد و نباید به گونه‌ای رفتار شود که مخاطبان گمان کنند که علم تفسیر و هرمنوتیک یک علم آنارشیک و هرج ‌ومرج‌ طلبانه است و هیچ اصولی بر آن حاکم نیست. مخاطبان به خوبی می‌بینند که روشنفکران دینی، دموکراسی و اندیشه حقوق بشر را با این شیوه و ضوابط علم تفسیر را کنار می‌گذاریم. اشکال دوم اما این است ک نمی‌گذاریم پیام دین و مذهب به دست کسانی که خالص آن را می‌خواهند برسد. چرا که ما متون مقدس را تحریف معنایی می‌کنیم. ما باید بنا بر آیه قرآن بگذاریم «هرکس که می‌خواهد راه هلاک را بپیماید، آگاهانه بپیماید و هر کس هم که راه نجات را می‌خواهد، آگاهانه بپیماید.» ما وظیفه داریم که قران و روایات را فارغ از ذوق و سلیقه‌های امروزی خویش منتقل کنیم. وظیفه‌ مخاطبان هم این است که میان پیام ناب قرآن و پیام ناب مدرنیته یکی را انتخاب کنند. ما نباید مانع و رادع رسیدن پیام دیگران به جامعه باشیم. ما باید بگوییم که مقتضای عقلانیت این است که مثلاً الف، ب است؛ حالا اگر یک «الف، ب نیست» هم در جای دیگری وجود دارد، می‌توانید میان آنها، دست به انتخاب بزنید. روشنفکری دینی ما نباید روایات را از محتوا خالی کند و مفاهیم خودخواسته را از دل آن بیرون بکشد اینجاست که من می‌گویم این پروژه ناموفق است.

شما بحثی دارید تحت عنوان «تقریر بر حقیقت و تقلیل مرارت» و از آن به عنوان دو وظیفه اصلی روشنفکر یاد می‌کنید. می‌خواهیم از این زاویه به مسأله و پروژه «روشنفکری دینی» نگاه کنیم. انسان‌های دیندار را در جامعه در نظر بگیرید که مواجه با پدیده‌ای به نام مدرنیته هستند و میان زندگی دینی و زندگی جاری خود با تضادهایی روبرویند. یک روشنفکر فارغ از وظیفه «تقریر حقیقت» وظیفه دیگری به نام تقلیل مرارت دارد و بر این مبنا قابل فهم است که یک روشنفکر دینی بخواهد زندگی این افراد را در جهان مدرن هموارتر کند. انسان دیندار در نتیجه تلاش‌های فکری روشنفکران دینی مجبور نیست تا برای زندگی در جهان امروز، رنج گذشتن از عقاید خویش را به جان بخرد. پس از زاویه تقلیل مرارت اگر به پروژه روشنفکری دینی بنگریم، آیا عملکرد روشنفکران دینی ما توجیه‌پذیر نمی‌شود؟

به گمان من خیر. من در جایی که این بحث را مطرح کردم، گفته‌ام که «تقریر حقیقت و تقلیل مرارت» به عنوان دو وظیفه روشنفکر، اگر زمانی که با یکدیگر تعارض داشتند و سازگار نبودند، باید تقریر حقیقت را بر تقلیل مرارت مقدم داشت. حقیقت کشف شده را باید به اطلاع مردم رساند ولو این که این حقیقت درد و رنج آنها را کاهش ندهد و حتی افزایش هم بدهد. انصافاً از شما به عنوان کسی که روشنفکر، می‌‌خواهد درد و رنج شما را کاهش دهد می‌پرسم که ترجیح می‌دهید درد و رنج‌ تان با توهم کاهش یابد یا با حقیقت؟ انسان در عین حال که دوست دارد درد و رنجش کاهش یابد، در مقابل نمی‌خواهد آن درد و رنج را با درد و رنجی دیگر کاهش دهد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۴
کانون طریق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی