طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

دغدغه های انقلاب اسلامی

۳ مطلب با موضوع «غرب شناسی» ثبت شده است

بازخوانی انتقادی جنجالیترین ماجرای تقابل علم و دین

آبتین محبتی


   رسانه­های گروهی نقش بسیار مهمی در جهان جدید دارند و تأثیر آن­ها در جهت‌دهی به افکار عمومی -که گاهی با قلب واقعیت صورت می­گیرد- انکارناپذیر است. یکی از جلوه­گاه­های این نقش به‌درستی در عبارت مشهور «تاریخ را فاتحان می­نویسند» تجلی یافته است. اگر بنا باشد نمونه­ای تاریخی را برای اثبات این مدعا معرفی و بازخوانی کرد، بی­گمان ماجرای جنجالی گالیله و ارباب کلیسا از بهترین نمونه­ها خواهد بود. بررسی دقیق اسناد و مدارک موجود در باب این جدال نشان‌دهنده‌ی نکاتی تکان­دهنده و درعین‌حال بهت‌آور و گویای این واقعیت تلخ است که آنچه به‌عنوان ماجرای این مخاصمه در افکار عمومی جریان دارد بی­اندازه از حقیقت تاریخی به دور می­باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۰۳
کانون طریق

مقصد پیشرفت از منظری دیگر


رسول جوهری؛

دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه شاهد

دانشجوی دکترای پژوهشگاه علوم انسانی



اشــاره:

تقریباً برای همه مسلم است که مقصد پیشرفت و توسعه، فراهم آوردن زندگی بهتر، با رفاه و امکانات بیشتر است؛ البته کسانی منتقد پیشرفت کنونی هستند و معتقدند پیشرفتها نتوانسته است موجبات زندگی بهتر و راحتتر و لذتبخشتری را فراهم کند؛ اما آنان نیز مسلم انگاشتهاند که هدف پیشرفت زندگی بهتر است. حتی کسانی که هدف قرار دادن زندگی بهتر را صحیح نمیدانند، در نقد تمدن غرب چنین استدلال میکنند که باید اهداف بلند و معنوی را غایت قرار داد و نه اهداف مادی و پست مثل زندگی لذتبخشتر، با رفاه و امکانات بیشتر؛ یعنی آنان نیز هدف پیشرفت کنونی را زندگی بهتر میدانند. اما بهنظر میرسد در سطحی بنیادینتر، نمیتوان زندگی بهتر را علت کافی و مقصد نهایی برای پیشرفتخواهی دانست، شاید پای غایات و مقاصدی دیگر در میان است.

 

   ترقی یافتن و توسعه پیدا کردن زندگی به چه معناست و دلالت بر چه امری دارد؟ چرا ما به دنبال ترقی زندگی هستیم؟  چرا به دنبال تغییر مدام سبک زندگی هستیم؟ آیا زندگی بهتری را میجوییم تا لذت بیشتری از آن ببریم؟ چه نقصی در این نحوهی زندگی میبینیم که تمایل به تغییر آن داریم؟ آیا امکانات و ابزارهای آن را ناکافی میدانیم و در زندگی پیشرفتهتر تکمیل این نقص را میجوییم؟ آیا ما زندگی پیشرفتهتر را میخواهیم چون در شکل فعلی زندگی، نیازهایمان بهخوبی تأمین نمیشود و امیدواریم که در زندگی پیشرفتهتر نیازهایمان پاسخ مناسب دریافت کند؟ آیا ترقیخواهی همان معنای بهبودخواهی را دارد؟ آیا اساساً ترقیخواهی غایتی پیش روی خود دارد؟

   وقتی طلب ترقی داریم، یعنی چه میخواهیم؟ یا اینکه چه چیزی را نمیخواهیم؟ ترقی یافتن را در به دست آوردن چه چیز و فارغ و منزه شدن از چه میدانیم؟ فارغ از اینکه ترقی یافتن را در چه ببینیم، مفروض عمومی این است که ترقی یافتن، معنای بهتر شدن و بهبود یافتن را به همراه دارد. آنچه ما میخواهیم باشیم، چیزی است بهتر از آنچه اکنون هستیم. یعنی پیشرفت برای به دست آوردن چیزی است که فاقد آنیم. به این معنا ترقی پیدا کردن یعنی بهتر شدن. پس طبق تلقی عمومی، ترقیخواهی ناظر به استمرا همین امر در زمان طولانیتری است؛ پس ترقیخواهی یعنی بیشتر بهتر شدن و همواره بهتر شدن.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۳ ، ۰۰:۲۰
کانون طریق

یادداشتی از رضا داوری اردکانی

نگاهی جذاب به جریان روشنفکری در غرب و ایران




   من با لفظ روشنفکری دینی مشکل ندارم و معتقدم که صاحب‌نظران و متفکران حق دارند که اصطلاح بسازند. آن‌ها با زبان انس و رفاقتی دارند که حتی می‌توانند اصطلاحات را به معنای تازه به کار برند؛ اما در جایی که تفکر ضعیف است زبان و اصطلاح‌سازی هم دچار پریشانی و آشفتگی می‌شود. روشنفکری، روشنی فکر نیست، بلکه معنی اصطلاحی خاص دارد؛ اما وقتی این تعبیر در زبان ما به کار می‌رود شاید به ذهن‌ها متبادر شود که روشنفکر در مقابل تاریک‌اندیش است و آن را مدح تلقی کنند؛ ولی فکر، روشن و تاریک ندارد، پیداست که بعضی افکار پیچیده‌تر است و بعضی دیگر چندان پیچیده نیست. نمی‌دانم فکر روشن که دکارت طالبش بود و تا حدی هم حق داشت و نتایجش هم حاصل شده است چگونه وصف می‌شود؟ ولی می‌دانم که دکارت مطالب بسیار مبهم نیز در آثارش دارد. ما وقتی اصطلاح روشنفکر را به کار می‌بریم باید از معانی فکر و روشنی نظر برداریم؛ زیرا اگر به معنای اجزای این اصطلاح توجه کنیم، روشنفکری دیگر به دنیای تجدد متعلق نخواهد بود.

   ولی روشنفکری یک وضع فکری-سیاسی است که در اواخر قرن نوزدهم در اروپا به وجود آمده و از آنجا به جاهای دیگر رفته است. هیچ‌کس بوذرجمهر حکیم را به صفت روشنفکری نستوده است، به شیخ مفید و بیرونی و غزالی و بیهقی نیز صفت روشنفکر داده نشده است. روشنفکری در اروپا عمری در حدود 100 ساله دارد و در کشور ما نیز عمر آن قریب به 80 سال است. در تاریخ اروپا، قرن هیجدهم به دوره‌ی منورالفکری معروف است. در پایان قرن نوزدهم روشنفکری جای منورالفکری را می‌گیرد. روشنفکر در زبان ما ترجمه‌ی لفظ انتلکتوئل است، چنان‌که پیش از این هم گفته شد. این عنوان را امیل زولا و بعضی دیگر از نویسندگان فرانسه هنگامی که از یک افسر متهم به جاسوسی دفاع می‌کردند، به خود می‌دادند. توجه کنیم که اولین مصداق روشنفکری دفاع از متهمی بود که می‌گفتند مظلوم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۳ ، ۲۳:۵۸
کانون طریق