طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

دغدغه های انقلاب اسلامی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است


بررسی مسأله فرار مغزها و نقش دانشگاه در شکل‌ گیری آن با نگاهی به مستند میراث آلبرتا

فردین آرش

اشاره: یا خواب هستند یا خودشان را به خواب زده‌اند؟ آنهایی که با یک لبخند کفاشیانی! می‌گویند، هر کس آزاد است هر کجا که دوست دارد زندگی کند؟ گویی این‌ها هم میراث خوران آلبرتا هستند! فرار مغزها، مهاجرت مغزها، مسافرت مغزها و... با هر اسم دیگری هم که بخواهید صدایش بزنید، تفاوتی در صورت مسأله ندارد، نخبگان علمی به آن ور آب می‌روند، آن هم نه یکی یکی که دسته دسته. چه خوشتان بیاید و چه خاطر مبارکتان را مکدر کند؟ این وسط مگر خود دانشجوها دلشان برای خودشان و دوستانشان بسوزد و بخواهند کاری بکنند و راهی بیابند، مثل میراث آلبرتا...

وقتی اتّفاقی به جریان یا یک مسأله‌ی فردی به پدیده‌ای اجتماعی تبدیل می‌شود و صورت جمعی پیدا می‌کند، دلایل و علل بروز آن هم شکل عمومی و مشترک می‌گیرد. به عبارت دیگر، در عین حال که مسأله بین افراد مختلف با شرایط متفاوت ایجاد می‌شود، ریشه و دلایل مشترکی دارد. فرار مغزها نیز مادامی که شکل گسترده‌ای پیدا نکرده بود، تصمیمی شخصی تلقی می‌شد که خطر و مسأله‌ای برای جامعه به شمار نمی‌آمد. اما حال و با گذشت چندین سال و گسترش این پدیده در میان دانشجویان، به ویژه افراد نخبه، این پدیده به یک مسأله و معضل اجتماعی تبدیل شده است.

در این سال‌ها به صورت دست و پا شکسته‌ کارهایی در این زمینه انجام گرفته است. یکی از کارهای خوب و جدی‌ در این رابطه، مستند میراث آلبرتا ساخته حسین شمقدری است که چون خودش دانشجوی دانشگاه شریف به عنوان مهیّاترین بستر برای مهاجرت نخبه‌ها بوده است، این مسأله را از نزدیک لمس کرده است.

میراث آلبرتا تلاشی است برای طرح مسأله‌ی مهاجرت نخبه‌ها، هرچند راه‌حل‌هایی هم  پیشنهاد می‌دهد و این پرسش اساسی را مطرح می‌کند که چرا باید ماند؟ یا چرا باید رفت؟ پاسخ‌دهندگان به این دو پرسش، از یک منظر، به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ آن‌ها که مشتاقِ ماندن و آنان که راغب رفتن هستند. آن‌ها که از دلایل ماندن‌شان و آنان که از دلایل رفتن‌شان می‌گویند.

این وسط نقطه اشتراک هر دو گروه تأکید بر مسائل اقتصادی و نقش آن در ماندن یا رفتن‌شان از کشور است. البته شکّی نیست که مسأله اقتصادی و توجه به نیازها و تلاش برای رفع آن‌ها بسیار مهم است و اگر به آن توجه جدّی نشود، رفته رفته عوارض خطرناک و غیرقابل کنترلی خصوصاً در مورد مسأله فرار مغزها برجا خواهد گذاشت که جبران آن هزینه های فراوان مادی و معنوی به دنبال دارد.  امّا مسأله مهم‌تر که مستند میراث آلبرتا از آن پرسش می‌کند، تضعیف و کم رنگ شدن حسّ تعلق و تعهد به مردم، جامعه و نظام در میان دانشجویان است. بی‌شک دانشگاه به عنوان جدّی‌ترین، مستقیم‌ترین و اولی‌ترین نهادی که در مسأله‌ی مهاجرتِ بی‌بازگشت نخبگان درگیر است، نه تنها این حسّ تعهد را تقویت نمی‌کند که حتّی آن را از بین می‌برد.

در قسمتی از میراث آلبرتا، دکتر مشایخی بنیانگذار دانشکده مدیریت و mba دانشگاه شریف در حالی که از بی‌تعهدی دانشجویان نسبت به مردم، اشک می‌ریزد، می‌گوید باید علاقه به مردم و کشور را در جوان ها به گونه‌ای تقویت کنیم.

نکته‌ی دیگری که در مستندِ میراث آلبرتا به آن اشاره شده است، بحثِ جهت‌دار بودنِ استفاده‌ی غربی‌ها و به‌ ویژه آمریکایی‌ها از علم است که متأسّفانه ایرانی‌ها هم خواسته یا ناخواسته، در این جهت‌داری سهیم هستند. در لحظاتی از مستند میراث آلبرتا هم این مسأله بیان شده است:

مهندس محسن خلیلی پدر صنعت ایران و بنیان گزار شرکت بوتان در مراسم تکریم دکتر مشایخی در حالی که صدایش به سختی بیرون می آمد گفت: « الان در مراحل آخر شیمی درمانی هستم، پسرم برای تحقیقاتی کار می کرد که برای ناسا انجام می گرفت، از من پرسید از ناسا آمده اند مرا با 12هزار دلار ببرن، نظرت چیست، گفتم بابا اگر می خواهی موشک بسازی و بزنی بر فرق پدرت، برو. پسرم برگشت به ایران و همکاری را با من شروع کرد.»

پرسش عمیق‌تری هم که با مشاهده‌ی این مستند پیش می‌آید این است که آیّا ساختارهای آموزشی موجود به دامن زدن و گسترش  مهاجرت مغزها می‌انجامد؟ منابع آموزشی و به فراخور آن بینش علمی جاری در دانشگاه‌های ما نظر به کدام غایت دارد که منجر به فرار مغزها می‌شود؟! عدّه‌ای از صاحب‌نظران این مسأله را مطرح کرده و از آن به عنوان یکی از عوامل کارا در مهاجرت نخبگان یاد می‌کنند و در این‌باره می‌گویند مبانی معرفتی علومی که در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود برآمده از تمدّن غرب و مدرنیته است که با اصالت دادن به انسان (اومانیسم) و نادیده گرفتن ساحت غیب و قدس ظهور و بروز پیدا می‌کند.

البته این بدین معنا نیست که همه ی افرادی که در مسندهای مختلف در دانشگاه‌ها حظور دارند، معارض و معاند مردم و نظام هستند، بلکه بیشتر متذکر این نکته است که فضای حاکم بر دانشگاه‌ها بی‌نسبت با هویت دینی و ملی ما و به تعبیری سکولاری است.

حال آن‌که میراث آلبرتا در یک‌چهارمِ نهایی پروژه‌ی تصویری خود با نشان دادن اردوی راهیان نور و نشان دادن مناطق عملیاتی به دنبال ایجاد این تلنگر است که ما قائل به اصالت دادن به حق و تعالیم اسلامی هستیم و معتقدیم معارف الهی باید در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی‌مان وارد شوند، همان طور که در دوران دفاع مقدّس چنین شده بود، حال چرا محیط علمی و دانشگاهی ما رنگ‌وبوی دیگری دارد و مهاجرانِ دانشگاهِ ایرانی از بخشِ ویژه‌ی رادیویی آمریکایی سر برمی‌آورد و در ینگه دنیا لزگی می‌رقصد؟ چرا؟ کدام همسایه‌ی به اصطلاح مؤمن بوده است که از 40 خانه‌ی اطرافش بی‌خبر بوده است؟ حوزه؟ دولت؟ یا جایی دیگر؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۶:۰۰
کانون طریق