طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

دغدغه های انقلاب اسلامی

سر ویلیامیز مچکّریم

سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۳۲ ق.ظ

بازی آخرِ ایران و عراق، جلوه‌ای بلندتر از یک بازی داشت. تصویری رؤیایی‌تر از یک بردِ معمولی.

میثم امیری بشِلی؛

دانشجوی کارشناسی ارشد ریاضی دانشگاه شاهد

دانشجوی دکترای ریاضی دانشگاه تربیت مدرس


 


   تا به حال بارها در میدانِ تراژیکِ سیاست باخته‌ایم و برده‌ایم. باخت‌های معمولی داشته‌ایم، بردهای دراماتیک؛ باخت‌های دراماتیک داشته‌ایم و بردهای معمولی. آن‌چه در هنر می‌ماند، آن‌چه مردمی را مردم‌تر می‌کند، بردها و باخت‌های تراژیک یا دراماتیک است. کودتای 28 مرداد برای شاه، یک بردِ معمولی بود و برای ملّتی که 25 سال بعد بقایایش را با کاردک از روی میدانِ 24 اسفند پایتخت پاک می‌کرد، یک باختِ داراماتیک. انقلاب اسلامی و فتحِ خرمّشهر برای این ملّت یک بردِ دراماتیک بود؛ بردی که توانست ملّتی را ملّت‌تر کند، جمع‌تر و دوست‌تر. همانند قطع‌نامه 598. پیام امام پس از قطع‌نامه بیداد را کشت و ملّتی که باخته بود، با ولیِّ خود شوکرانِ صلح را مردانه بالا کشید. ازغدی تعریف می‌کرد: «وقتی برمی‌گشتیم از جبهه، بچّه‌ها یک بند در سوگی دسته‌جمعی گریه می‌کردند» و آن‌ها زهرناکی جامی را که امام بر سرِ دست گرفته بود، به شریان‌های خود تزریق می‌کردند. و این ملّت، در دورانِ جدید زمانی ملّت‌تر شده که داراماتیک برده یا باخته. مثلِ بردِ دراماتیکِ ایران-استرالیا.

   اگر آن‌جا آن پفیوزِ استرالیایی، شوریده به تورِ عابدزاده نمی‌زد، بردِ ما دراماتیک نمی‌شد شاید هم اصلا نمی‌بردیم. و گویا ما باید قدردانِ نامردی‌هایی باشیم که مردمی را مردم‌تر کرد. مانند دیاثتِ سر ویلیامز یا صدّام.

   اگر پولادی در انتهای نیمه اخراج نمی‌شد، بازی هیچ‌گاه دراماتیک نمی‌شد. انرژیِ فوتبال چنین جاهایی آزاد می‌شود. جایی است که اتّفاقی خارج از یک بازی عادی می‌افتد. فوتبال به همین دلیل، ورزشِ زندگی است که از هر ورزشِ دیگری، آنتروپیِ بالاتری دارد برای بهم ریختن یا ساختنِ یک ملّت.

   اگر ما بازی امروز را یک صفر می‌بردیم، معمولی برده بودیم. مثل همه یک صفر، دو صفرهایی که تا به حال برده‌ایم. ولی وقتی 11 فوتبالیست، تبدیل به 11 دراماتوژ شدند، وقتی تخمه شکستنِ عادی را رها کردیم و رها کردیم خودمان را توی دلِ زمین و 80، 90 دقیقه بعد از اخراج را سرپا دیدیم، فوتبال برای ما تبدیل شد به یک درامِ جمعی؛ زندگی.
  معلوم است برد و باختش هم مهم است. معلوم است که اگر این درام را در ضرباتِ منطقی پنالتی که خارج از احساساتِ ما، حذفی و توتالیتر است، می‌بردیم، انرژیِ بیشتری در ما آزاد می‌شد؛ شعف‌مان بیش‌تر بود حتی از روزی که رفته بودیم جامِ جهانی. چون توانسته بودیم مرد باشیم و ببریم. زیرِ میز نزنیم، جوانمردانه بجنگیم. ولی حال که باخته‌ایم، باید بگوییم این باختِ 3-3 از آن بردِ یک صفر احتمالی هزار برابر بهتر بود. درام‌ترین شکل ممکن. البته که درام هم مراتبی دارد.
  ما ممکن بود ببریم، کی‌روش شادی کند، پاداشش را بگیرد و برود. ولی آن‌چیزی که ما را پشتِ کی‌روش استوار کرد این بود که به این ایرانی احساساتی آموخت که با گل‌خوردن بازی تمام نمی‌شود. تیمِ عقب‌افتاده در جوّی که ورزشگاه و بازی و داور و شرایط علیه‌اش است، پا پس نمی‌کشد. مردانه می‌جنگد. ایران برای نخستینِ بار، تیمی بود که در یک بازی مرگ و زندگی دو بار عقب افتاد و هر دو بار جبران کرد. این یعنی زندگی. این یعنی این تیم از شکست درس گرفته، نتیجه و پنالتیِ آخر بازی که 50-50 است. پنجعلی گفته بود که ما باید از شکست درس بگیریم، این حرف بی‌نهایت بی‌معناست. این تیم نشان داد که از شکست درس می‌گیرد و این را در زمین اجرا کرد. مربّی در آخرِ نیمه می‌ایستد و از داور می‌خواهد که در نرود، -در تصویری اعجاب‌انگیز در سراسرِ تاریخِ فوتبال- انصاری‌فرد او را مهار می‌کند و داور لرزان و ترسان به استراحت‌گاه می‌رود و کی‌روش را از نخجیر به در می‌برند. درام از همین‌جا آغاز شد. از این‌جا کی‌روش به بازیکنانش پیغام داد که این بازی، بازی مرگ و زندگی است. کی‌روش حرفِ بین نیمه‌اش را همین‌جا جلوی همه به بچّه‌ها و ما زد.

   چه خوب که بازی دراماتیک شد. همه می‌گوییم ای کاش برده بودیم، بردهای دراماتیک، ما را ایرانی‌تر می‌کند. ولی باختش هم، باختِ دراماتیک بود. چه خوب در انتهای درام باختیم؛ 3-3. باید از داور تشکّر کرد؛ شاید هم خواستِ خدا این بود که عراق، که از هم‌پاشیده و سردرگم و در خطرِ اضمحلالِ ملّی است باید می‌برد. شاید عراق برای این که ملّت‌تر شود، نیازِ جدّی‌تری به برد داشت. شاید. ولی آن‌چه می‌ماند مثلِ بازی ایران-آرژانتین، یک باختِ امیدبخش و وحدت‌آفرین است. چه خوب که معمولی نبردیم و تراژیک باختیم. اگر معمولی می‌بودیم، بعدِ بازی می‌رفتیم سرِ زندگی‌مان، ولی وقتی تراژیک باختیم ما هم با سردار اشک ریختیم. با بچّه‌هایی که فوق‌العاده‌اند و یک دقیقه هم مأیوس نشدند.

   بردن مهم نیست، مرد بودن مهم است و ما در بازی آخر مرد بودیم. مردانگی این مردم را کنارِ هم قرار می‌دهد. مردانگی است که صف‌ها را محکم‌تر می‌کند تا دشمنِ غدّار از داعش تا صهیون، جرأت نزدیکی به این خاک را نداشته باشد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۰۷
کانون طریق

نظرات  (۱)

سلام
این به نظرم می رسد که ما برای پیشرفت در فوتبال که در این عصر صرفاً یک بازی نیست باید یا خودمان را به ساختار بازی کلاسیک مرسوم نزدیک کنیم و  یا چریکی بازی کنیم( درست شبیه به ساختار غیرمنظم و غیرکلاسیک در دفاع مقدس).
با توجه به سبک زندگی ای که یک فوتبال کلاسیک برآن مبتنی است و دوری جامعه به خاطر فضای التقاطیمان( حرکت بین سنت و مدرن)؛ شیوه دوم عملی تر به نظر می رسد.
در مجموع اینکه فوتبال ذاتاً برای ما مطلوبیت ندارد درست است، اما در این عصر باید آن را در خدمت اهداف خویش به کار گرفت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی