طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

دغدغه های انقلاب اسلامی

تاریخچه ی اومانیسم

يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۳۳ ق.ظ

                                                                                                                                                                    عطاءالله بیگدلی

اومانیسم مانند بسیاری از مفاهیم دیگر که در مغرب زمین شکل گرفت، یک مفهوم تاریخی است. در برهه های مختلف تاریخ، اومانیسم در خود غرب معانی متعدد و مختلفی داشته است. غربیان نیز همانطور که بیان شد تمدن، تفکر و فلسفه را از یونان آغاز می کنند به این دلیل که تا قبل از تاریخ یونان را جزء تاریخ اندیشه محسوب نمی کنند. البته این جریان دلایل غرب شناسانه دارد. در یونان مفهوم خاصی از اومانیسم وجود دارد. انسان های یونانی به چند دسته تقسیم می شوند: زنان، بردگان و غیره. این تقسیم بندی انسان، در رأس تقسیم بندی افراد جامعه کسانی قرار دارند که آزادند؛ یعنی برده نیستند و «Educated» شده اند. «Education» روی آنها اتفاق افتاده و یک سیر آموزشی را گذرانده اند. به طور مثال زبان یونانی را به خوبی صحبت می کنند، حماسه های گذشته را غالباً حفظ هستند، به ادبیات تسلط دارند و از همه مهم تر اینکه سخنور هستند. یونانی ها این دسته از انسان ها را که در این طبقه وجود داشتند، «human» می خواندند.

واژه ی اومانیسم اولین بار مترادف با نوعی آموزش خاص یونانی بود که اگر کسی آن آموزش را در دامن یونان ندیده بود به او «human» نمی گفتند و هیچ ارتباطی با انسان نداشت. این روند در روم هم ادامه پیدا کرد. نکته ی قابل توجه این است که در تمدن یونان بین دو دولت شهر مشهور «آتن» و «اسپارت»، آتنی ها معتقد بودند که اسپارتی ها «human» ندارند و اسپارتی ها معتقد بودند که آتنی ها «human» ندارند. دلیل این مسئله این بود که تمرکز آموزش آتن در فلسفه، علم و بود در صورتی که اسپارتی ها بر روی تعلیمات بدنی، جنگ آوری و تمرکز داشتند. در اسپارت که بیشتر نظامی بود، اولویت با جنگاوری و دلاوری و نیز احیاء خاطرات گذشته بود، چرا که اعتقاد داشتند قبل از اینکه انسان های یونانی وجود داشته باشند یک نسل پهلوان در یونان زندگی می کرده که نیمه خدا و نیمه انسان بوده و این امر، یک سیر هبوطی جالب دارد به این صورت که اولین «human» بخشی «human» و بخشی خدا است. این موجود در اساطیر به این صورت به وجود آمد که خدا که یک نفر است، عاشق یک خانم زمینی شده و از به هم آمیختن یک خدا و یک آدم افسانه ای به نام «هرکول» وجود آمده است. هرکول نیمه انسان و نیمه خدا است. یعنی ظاهرش شبیه انسان و توانایی هایش توانایی های خدا است. به همین دلیل نماد هیومن اسپارتی، هرکول است که هنوز هم در غرب یکی از نمادهای حاضر در بازی های رایانه ای است. در روم هم این مفهوم از «human» کم و بیش ادامه پیدا می کند با این تفاوت که نوع آموزش ها اندکی متفاوت شده یا به عبارتی تمدنی تر می شود. در واقع به جای آتن که بیشتر فکری و تفکری بود، در روم بیشتر تمدنی می شود. انسان مبادی آداب در نظام رومی «human» نامیده می شود و بقیه ی طبقات اجتماعی نام های دیگری دارند. مانند بربرها که «human» شناخته نمی شدند. اما به تدریج در دامان نگاه مشرکانه ی یونانی و رومی، اومانیسم هم به آرام آرام مشرکانه رشد پیدا کرد. یعنی این انسان (human) که آموزش دیده بود، دارای تمدن بود و تمدن را می ساخت، به «سنا» می رفت و امپراطور می شد و در تلفیق با اساطیر و نگاه مشرکانه و پایدانیستی بود. در واقع اومانیسم به آن معنای نابش وجود نداشت بلکه اومان همواره در نسبتی با الهه ها و میت ها و پس از آن با راسیون، عقل و مُثل بود.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۷
کانون طریق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی