پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ و بهدنبال آن استقرار نظام جمهوری اسلامی بهجای نظام پهلوی، تغییر و تحول بنیادینی را در عرصههای گوناگون اجتماعی به وجود آورد، در این راستا مقوله «فرهنگ» از جایگاه ویژه و پایگاه ممتازی برخوردار بوده، بهطوری که تصور تغییر در نظام بدون تغییر در فرهنگ حاکم بر آن، تصوری ناموجه است.
صدور پیام نوروزی امام خمینی«ره» را در اول فروردین ۱۳۵۹، باید نقطه عطفی در تاریخ انقلاب فرهنگی دانست. ایشان در بند «۱۱» این پیام بر ضرورت ایجاد «انقلاب اساسی در دانشگاههای سراسر کشور»، « تصفیهى اساتید مرتبط با شرق و غرب» و « تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی» تأکید کردند. یادداشت پیش رو حاصل گفتگوی وحید یامین پور با دکتر حسین کچویان در ۱۳ بهمن ۱۳۸۸ پیرامون موضوع انقلاب فرهنگی و مسائل دانشگاه و آموزش عالی در ایران است.
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع برنامه ما بررسی جریان روشنفکری، دانشگاه و دانشگاهیان در جریان انقلاب تا کنون هست. مهمان امشب ما آقای دکتر کچویان، عضو محترم شورایعالی انقلاب فرهنگی و دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در حوزه جامعهشناسی هستند.
سئوالاتم را با یک سئوال کوتاه شروع میکنم: آیا انقلاب فرهنگی(۲) در ایران موفق بود؟
کچویان: بسم الله الرحمن الرحیم. انقلاب اسلامی ایران یک تحول معمولی نبود و نباید آن را ساده گرفت، بلکه رخدادی ورای همه رخدادهایی بود که آدمها در چند قرن اخیر محقق کردند. از هر زاویهای به این انقلاب نگاه کنیم چیز عجیبی بود. نباید تعبیر حضرت امام ـ «این انقلاب انفجار نور بود»ـ را صرفاً به معنای ضداستعماری و شعاریاش بگیریم، بلکه باید آن را جدی بگیریم.
البته مردم ما واقعاً نشان دادند که مسئله را عمیقاً درک میکنند. حقیقت قضیه این است که همه میدانند این انقلاب فقط و فقط به اقتضای حضور مردم تا اینجا رسیده، اما مهم است بدانیم این یک حادثه غیرمعمول است و لذا به اقتضای آن کار کنیم. البته باید بیش از همه به امثال خودم و افرادی که اهل نظر هستند و مدیران سیاسی و این مجموعه تذکر بدهم.
به سئوال شما به دو شکل میشود جواب داد، یعنی میتوان گفت هم موفق بوده و هم نبوده است. من در جایی گفتهام خطایی که شد و اتفاقی که افتاد و احتمالاً جنبه طبیعی هم داشت، این بود که مطالبات انقلاب و آنچه را که انقلاب میخواست و به آن نیاز داشت، در انقلاب فرهنگی ریخت. نمیدانم چه شد که این اتفاق افتاد، اما انقلاب فرهنگی یک معنای خاص داشت و یک معنای عام.
اگر در بیانیههای اول امام دقت کنید، تمرکز اصلی بر نظام آموزشی است. ایشان تحول در نظام آموزشی را به عنوان مقدمهای برای انقلاب فرهنگی در کل جامعه و کشور مد نظر داشتند، ولی برای کاری که ارتباط آن با کل جامعه است، شاید ظرفیتهای لازم ایجاد نشده بود. شاید هم نمیشود توقع داشت یک مجموعه و دستگاه بتواند بهتنهائی از پس چنین کاری بربیاید، در نتیجه مطالبات کل انقلاب متوجه این بخش شد.
مردم در طی ۶۰ یا حتی ۱۰۰ سال میدیدند کشور دارد به لحاظ فرهنگی به مسیر غلطی میرود و با عمق و گسترش عجیبی که انقلاب داشت، وارد صحنه شدند و دو باره به حقیقت خودشان برگشتند. آنها در واقع میخواستند آن حقیقت را نهادینه و هویت دینی خود را در جنبههای مختلف زندگیشان متجسّد کنند و این را به انقلاب فرهنگی منتقل کردند، درحالی که انقلاب فرهنگی در معنای خاص خود ناظر به آموزش بود.
یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی، بالا بودن فوقالعاده درجه آرمانخواهی آن است. این در مورد خود امام مصداق داشت. در بیانیه ۵۹۸ ـ بیانیهای برای پذیرش قطعنامه، اما در واقع بیانیه جنگ برای کل تاریخ است ـ آمده است. بعد قضیه سلمان رشدی را میبینیم که نشان داد تواناییها و ظرفیتهای بالقوه زیادی در این جامعه وجود دارد که این انقلاب آن را فعال کرده است.
ما ملت فوقالعاده آرمانخواهی هستیم و حالت دینی ما هم این اقتضا را دارد که نسبت به بدیها چندان وضعیت سکوت، آرامش، طمأنینه و گذر نداریم و همین امر در واقع در واقع منشاء این تلقی میشود که کارهای کمی انجام شدهاند، درحالی که از هر بعدی که نگاه کنیم ـ چه از بعد انقلاب فرهنگی به معنای عام و چه از بعد فرهنگی به معنای خاص آن ـ در زمینههای مختلف کارهای بزرگی انجام شدهاند.
دستاوردهای این کشور در زمینههای تکنیکی و علمی در کجا و چگونه حاصل شدهاند؟ بالاخره باید کسانی فکرهایی میکردند که به اینجا منتهی میشد. البته لزوماً همه این دستاوردها به دانشگاه مربوط نمیشوند و خیلی از افراد در این پیشرفتها دست داشتهاند، ولی علیالاصول اکثراً آدمهایی که در دانشگاه هستند، این حرکتها را ایجاد کردهاند.