بازی آخرِ ایران و عراق، جلوهای بلندتر از یک بازی داشت. تصویری رؤیاییتر از یک بردِ معمولی.
میثم امیری بشِلی؛
دانشجوی کارشناسی ارشد ریاضی دانشگاه شاهد
دانشجوی دکترای ریاضی دانشگاه تربیت مدرس
تا به حال بارها در میدانِ تراژیکِ سیاست باختهایم و بردهایم. باختهای معمولی داشتهایم، بردهای دراماتیک؛ باختهای دراماتیک داشتهایم و بردهای معمولی. آنچه در هنر میماند، آنچه مردمی را مردمتر میکند، بردها و باختهای تراژیک یا دراماتیک است. کودتای 28 مرداد برای شاه، یک بردِ معمولی بود و برای ملّتی که 25 سال بعد بقایایش را با کاردک از روی میدانِ 24 اسفند پایتخت پاک میکرد، یک باختِ داراماتیک. انقلاب اسلامی و فتحِ خرمّشهر برای این ملّت یک بردِ دراماتیک بود؛ بردی که توانست ملّتی را ملّتتر کند، جمعتر و دوستتر. همانند قطعنامه 598. پیام امام پس از قطعنامه بیداد را کشت و ملّتی که باخته بود، با ولیِّ خود شوکرانِ صلح را مردانه بالا کشید. ازغدی تعریف میکرد: «وقتی برمیگشتیم از جبهه، بچّهها یک بند در سوگی دستهجمعی گریه میکردند» و آنها زهرناکی جامی را که امام بر سرِ دست گرفته بود، به شریانهای خود تزریق میکردند. و این ملّت، در دورانِ جدید زمانی ملّتتر شده که داراماتیک برده یا باخته. مثلِ بردِ دراماتیکِ ایران-استرالیا.