شوروی را شکستیم نه آمریکا
دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ق.ظ
گفتگو با دکتر فیاض پیرامون تاثیرات جنگ هشت ساله بر انقلاب پنجاه و هفت
امتداد: برخی زوایای جنگ را که در جملات حضرت امام(ره) متجلی شدهاند، نگاه میکنیم، میبینیم که بدون فهم درست شرایط آن موقع در عرصه داخلی و بینالمللی و همچنین اثرات انقلاب اسلامی درست فهمیده نمیشوند.
مثلاً امام میگویند: ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و
غرب را شکستیم یا ندای اسلامخواهی مردم
آفریقا و اروپا و آمریکا و آسیا از جنگ هشت ساله ماست یا جنگ
ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت و یا از همه اینها مهمتر استمرار روحیه انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت که شاید برای نوجوان
و جوان
ما خیلی قابل فهم و درک نباشد که چه ربطی بین جنگ ما و عراق و این
حرفها
هست؟!
دکتر فیاض: عیب ما این است که هیچ وقت وقایع را در سیری که دارند، در نظر نمیگیریم و میخواهیم هر واقعه را بهطور مستقل بررسی کنیم؛ مثلاً ببینید ادامه جنگ ما، مجبور شدن آمریکا برای حضور مستقیم و حمایت از عراق بود؛ ادامه جنگ ما شکست آمریکا را در عراق امروز را در پی داشت؛ ادامه جنگ ما پیشرفت جدی ما در تسلیحات نظامی را در پی داشت و همانطور قبل از آن که اگر انقلاب نمیشد و اصلاً جنگی پیش نمیآمد. چرا؟ ببینید! دنیا بر دو تا گفتمان، به قول معروف اجماع مرکب کرده بود: گفتمان چپ (سوسیالیسم) و راست (کاپیتالیسم). اینها بر تقسیم تمام جهان بین خودشان توافق کرده بودند. آن زمان مثلاً عراق و سوریه و یمن و لیبی و... مال شوروی بود و قطر و عربستان و ایران و... جزء بلوک آمریکا یا بلوک غرب محسوب میشد. حالا یکباره در ایران انقلاب میشود که این بهنحوی تحقیر استراتژیک شوروی بود؛ چرا که آنها بهعنوان مخالف اصلی و تنها مبارز در مقابل امپریالیسم مطرح بودند و حالا یکی بلند شده بودند ضد شرق و غرب و بهخصوص آمریکا و رقیبی هم بود که داشت میدان مبارزه را میگرفت و مشروعیتی که به شوروی قدرت میبخشید، داشت از دستش میرفت. شاید حمله شوروی به افغانستان هم به همین دلیل بود؛ چون آنجا را همزبان و همدین با ما و سنتی میدیدند و اینها عوامل تأثیرگذاری بیشتر انقلاب ایران بر افغانستان بود. اینجا بود که شوروی واقعاً وحشت کرد و به آنجا حمله کرد تا جلوی این تأثیرپذیری را بگیرد؛ چرا که اگر افغانستان فتح میشد، ما تا نزدیکی چین هم میرفتیم و پاکستان و هند هم متأثر میشدند. از این طرف هم صدام که جزء بلوک شوروی بود، با پشتوانه او به ما حمله کرد و اول جنگ، موشکهای اسکاد بود که بر سر مردم شهرهای ما ریخته میشد. البته تأیید آمریکا را هم گرفته بودند، ولی در ابتدا شوروی به طور جدی حمایت تسلیحاتی و نظامی کرد. پس قضیه اصلی این بود که رهبری مبارزات ضد امپریالیستی و ضد سرمایهداری، از دست شوروی خارج شد و ما علمدار آن شدیم و دیدید که ما بیشتر گفتیم مرگ بر آمریکا و بعد گفتیم مرگ بر شوروی! و امام هم با اینکه کفر و بیدینی شوروی مشخص بود، به آمریکا لقب شیطان بزرگ را دادند؛ چرا که آمریکا نفاق داشت. ایشان به شوروی پیام صلح دادند و او را به دین و معنویت دعوت کردند، اما آمریکاییها را راه ندادند! با این تفاسیر، جنگ شروع شد و دیدیم که اینها عین شورویها با ما جنگیدند، بیرحمیها و کشتارهایشان انسان را یاد ارتش سرخ و کامبوج میانداخت. بدنها را پاره پاره میکردند، به تانکها وصل میکردند، آتش میزدند و تکهتکه میکردند!
دکتر فیاض: عیب ما این است که هیچ وقت وقایع را در سیری که دارند، در نظر نمیگیریم و میخواهیم هر واقعه را بهطور مستقل بررسی کنیم؛ مثلاً ببینید ادامه جنگ ما، مجبور شدن آمریکا برای حضور مستقیم و حمایت از عراق بود؛ ادامه جنگ ما شکست آمریکا را در عراق امروز را در پی داشت؛ ادامه جنگ ما پیشرفت جدی ما در تسلیحات نظامی را در پی داشت و همانطور قبل از آن که اگر انقلاب نمیشد و اصلاً جنگی پیش نمیآمد. چرا؟ ببینید! دنیا بر دو تا گفتمان، به قول معروف اجماع مرکب کرده بود: گفتمان چپ (سوسیالیسم) و راست (کاپیتالیسم). اینها بر تقسیم تمام جهان بین خودشان توافق کرده بودند. آن زمان مثلاً عراق و سوریه و یمن و لیبی و... مال شوروی بود و قطر و عربستان و ایران و... جزء بلوک آمریکا یا بلوک غرب محسوب میشد. حالا یکباره در ایران انقلاب میشود که این بهنحوی تحقیر استراتژیک شوروی بود؛ چرا که آنها بهعنوان مخالف اصلی و تنها مبارز در مقابل امپریالیسم مطرح بودند و حالا یکی بلند شده بودند ضد شرق و غرب و بهخصوص آمریکا و رقیبی هم بود که داشت میدان مبارزه را میگرفت و مشروعیتی که به شوروی قدرت میبخشید، داشت از دستش میرفت. شاید حمله شوروی به افغانستان هم به همین دلیل بود؛ چون آنجا را همزبان و همدین با ما و سنتی میدیدند و اینها عوامل تأثیرگذاری بیشتر انقلاب ایران بر افغانستان بود. اینجا بود که شوروی واقعاً وحشت کرد و به آنجا حمله کرد تا جلوی این تأثیرپذیری را بگیرد؛ چرا که اگر افغانستان فتح میشد، ما تا نزدیکی چین هم میرفتیم و پاکستان و هند هم متأثر میشدند. از این طرف هم صدام که جزء بلوک شوروی بود، با پشتوانه او به ما حمله کرد و اول جنگ، موشکهای اسکاد بود که بر سر مردم شهرهای ما ریخته میشد. البته تأیید آمریکا را هم گرفته بودند، ولی در ابتدا شوروی به طور جدی حمایت تسلیحاتی و نظامی کرد. پس قضیه اصلی این بود که رهبری مبارزات ضد امپریالیستی و ضد سرمایهداری، از دست شوروی خارج شد و ما علمدار آن شدیم و دیدید که ما بیشتر گفتیم مرگ بر آمریکا و بعد گفتیم مرگ بر شوروی! و امام هم با اینکه کفر و بیدینی شوروی مشخص بود، به آمریکا لقب شیطان بزرگ را دادند؛ چرا که آمریکا نفاق داشت. ایشان به شوروی پیام صلح دادند و او را به دین و معنویت دعوت کردند، اما آمریکاییها را راه ندادند! با این تفاسیر، جنگ شروع شد و دیدیم که اینها عین شورویها با ما جنگیدند، بیرحمیها و کشتارهایشان انسان را یاد ارتش سرخ و کامبوج میانداخت. بدنها را پاره پاره میکردند، به تانکها وصل میکردند، آتش میزدند و تکهتکه میکردند!
تا اینکه شوروی کم آورد و ما که پس از فتح خرمشهر به
اوج رسیدیم، با غرب مواجه شدیم که آمده بود پای کار
و یادم هست در آن ایام بمبی در همین خیابان چهارمردان قم انداخته بودند که خودش روسی و فیوزش آمریکایی بود! پول عربها و تسلیحات
اروپاییها هم بود. خیلی جالب بود که فرانسویها به عراق
میراژ اجاره داده بودند! یادم هست اینها که وارد جنگ
شدند، میآمدند پایین و آنچنان سرعت داشتند که از
زمین خاک بلند میشد و اصلاً با آن میگهایی که من توی خیبر دیده بودم، قابل مقایسه نبود. یا آن سوپراتانداردها را دادند و چاههای نفت و نفت¬کشها را زدند و... بلوک شرق بهخاطر نزدیکی
ما و آنچه گفتیم، خیلی حساس بود و آمده بود پشت
عراق. در حقیقت ما شوروی را شکستیم، نه آمریکا! گفتند آمریکا عامل این
فروپاشی بود، در حالی که دیدیم همه کشورهای شوروی سابق
به سمت ما آمدند بهجز این ترکها که آمریکا دزدیدشان و عاقبت خوبی نخواهند داشت. پس قصه این بود که ایران در خاورمیانه نباشد و اینها
بر این
مسئله اجماع کرده بودند؛ چرا که اگر ایران پیروز میشد، عربستان و
کویت و
سایر کشورها هم مشکلدار میشدند.
امتداد :با برخی مسلمانان آمریکا که تحت تأثیر انقلاب ایران مسلمان شدهاند، وقتی صحبت میکنیم میگویند بسیاری از کمونیستها با ظهور یک جریان دینی ضد امپریالیستی این سؤال در ذهنشان ایجاد شد که مگر میشود با دین هم علیه سرمایهداری اقدام کرد و مسلمان شدند.
دکتر فیاض: بله! مگر روژه گارودی، فعال چپ در مرکز فرانسه سوسیالیستی مسلمان نشد و جالب است که ضد اسرائیل هم شد و نشان داد که این قصه دارد همه جا تکثیر میشود و الآن هم دیگر پوتین و چین جلوی آمریکا نمیایستند، بلکه ایران است که میایستد.
امتداد: خوب کمونیسم هم دارد به سمت سرمایهداری لیبرال میرود و نئومارکسیسم دارد رشد میکند.
دکتر فیاض: بله، اصلاً یک جبهه دارد شکل میگیرد. کفر و نفاق داخلی و خارجی در مقابل جبهه انقلاب و اسلام. پس بعد نرمافزاری جنگ ما خیلی وسیعتر از بعد سختافزاریاش بود که در مرز ایران و عراق اتفاق افتاد. من با این بچههایی که در سوسنگرد و هویزه شهید شدند، بودم و ندیدم اینها بگویند ما برای دفاع از خاک ایران میجنگیم؛ بلکه مسئله، مسئله اسلام بود. شهید علمالهدی، نصرالله ایمانی، گندمی و قدوسی و... اینها را من میشناختم. شهید علمالهدی ظهرها در رادیو اهواز تفسیر نهجالبلاغه میگفت. اینطور نبود که اینها بهخاطر خاک ایران و ملیگرایی رفته باشند. آنها افقی داشتند که من یادم هست این روحیه توی ماها بود که داریم برای نجات جهان اسلام و بشریت میجنگیم. ما در بستان و دهلاویه و سوسنگرد که بودیم، این روحیهها را داشتیم.
امتداد: با همین روحیه است که وسط جنگ بلند میشوند میروند لبنان برای جنگ با اسرائیل!
دکتر فیاض: بله! ما جنگ را گشوده بودیم و البته دشمن هم جبهه را گشوده بود و همهشان آمده بودند. یعنی میخواهم بگویم بعد نرمافزاری جنگ خیلی گستردهتر از بعد سختافزاریاش بود. جنگ ما هشت سال بود؛ کمکم جا افتاد که نه، مثل اینکه انقلاب ماندنی است و میبینیم که دو تا کشور پیشرفته عربی، یعنی سوریه و لیبی، آمدند به سمت ما؛ و در لبنان هم پس از پیروزی حزبالله، بهتر معلوم شد که این جبهه جبهه اسلام است و قصه ملیگرایی نیست و بقیه کشورها مثل عربستان و کویت و... هم اذناب کفر جهانی بودند. بنلادن هم بهنظر من در همین مقطع خلق شد. بنلادن جوابی بود که جهان اهلسنت در پاسخ به حضور گفتمان انقلاب اسلامی در میان آنها داد؛ و البته با فرهنگ وهابی خودشان شکل گرفت و بعد هم کمرنگ شد. پس انقلاب ما در جنگ هشت ساله صادر شد، نه بعد از جنگ که برخی حضرات میخواستند انقلاب را بشکنند چونکه به آن طرف تمایل پیدا کردند! اگر نوکران غرب در سایر کشورها از آفریقا تا عربستان بگذارند، مثلاً در جلسهای عمومی و بدون ارعاب مردم با یکی از مسئولین ما ملاقات کنند، خواهند دید چه اتفاقی میافتد. پس اگر جنگ نبود، انقلاب صادر نمیشد و جنگ در درون هم به تثبیت انقلاب اسلامی انجامید و در قالب بسیجیها تجسم یافت و در این جنگ هشت ساله بود که فرهنگ انقلاب تثبیت شد و میبینیم بنیصدر غرب زده در مقابل ما میایستد و مجبور میشود برود و تا میرود، آن پیروزیها واقع میشود. من یادم هست که این بنیصدر نامرد چه کارهایی میکرد و اگر شهید چمران نبود که جلویش بایستد، بدتر هم میکرد.
فرهنگ انقلاب که وارد جبههها شد، پیروزیهای فتحالمبین و طریقالقدس و بیتالمقدس و... هم اتفاق افتاد؛ و باز هم اگر در جنگ ما بالا و پایین داشتیم، بهخاطر همین غربزدهها بود. همانهایی که رفتند شعار ژاپن اسلامی دادند و باید یکی در بیاورد که اینها در ژاپن چه گفتند. مگر ما که اول جنگ رفتیم با چی جنگیدیم؟ «امیک» دستمان بود و با زیرشلواری بودیم! ولی این روحیه، همه کاری از دستش برمیآمد. متأسفانه بعد از جنگ همین غربزدهها کار را خراب کردند و فضا را طوری کردند که من یادم هست بچههای سپاه دیگر خجالت میکشیدند با لباس سپاهی بیایند توی جامعه! بعضی از رزمندهها هم که وارد دانشگاه شدند هم ریششان را تراشیدند. کمکم روحیه بسیجی که تنها نجاتدهندة امروز انقلاب هم همان است، از یادها رفت و خیلیها گرفتار دنیا شدند و مبهوت غرب ماندند.
۹۳/۱۰/۰۸