جایگاه کار علمی
سید ابراهیم رئوف موسوی
اگر اشتباه نکنم ما درس میخوانیم تا مشکلات را به کمک علم حل کنیم و نیازهای جامعه را برطرف سازیم. بدون مقدمه، مگر مشکلات و نیازهای جامعة ما در حال حاضر چه چیزهایی هستند؟ فقر، فساد، اعتیاد، بیکاری، بدحجابی، بیعدالتی، رانتخواری، فامیلسالاری، ظلم جهانی و... و اکنون ما برای حل این مشکلات و معضلات فعالیت علمی میکنیم و درس میخوانیم، دانشگاه تأسیس کردهایم و رشتههای مختلف راه انداختهایم.
امّا یک سؤال مهم، مگر مشکلاتی که ما داریم و برخی از آنها را برشمردیم ناشی از «ندانستن» است؟ آیا اینکه پول نفت به جیب این و آن میرود به خاطر ندانستن یکسری مسایل نظری است؟ آیا اینکه هر کس در هر پستی قرار میگیرد، به جای شایستهسالاری به یاد صلة رحم میافتد، به خاطر ندانستن لزوم شایستهسالاری است؟ آیا اینکه برخی از مسوولین تصمیماتشان را بر اساس تطمیعها و تهدیدها میگیرند به خاطر این است که یکسری ضعفهای علمی وجود دارد؟
ما آنقدر میدانیم که اگر به کمتر از یک درصد آن عمل بشود، اصلاً قابل تصور نیست چه بهشتی به وجود میآید. تصور کنید مردم دنیا فقط از جنایت و قتل به صورت سازمان یافتهاش دست میکشیدند، از فساد اخلاقی به صورت سازمان یافتهاش دست میکشیدند، به صورت فردی و موردی اشکال ندارد. یا اگر مردم دنیا از حرامخوری به صورت سازمانیافتهاش دست میکشیدند، در این صورت در جهان چه پیش میآمد؟ چه بهشتی پدید میآمد! دیگر هیچ فقیری وجود نداشت، جنگ و کشت و کشتار نبود، هیچ نیازی به سلاحها و ارتشها و سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی وجود نداشت.
آیا واقعاً مشکلات جامعه به خاطر ندانستن یک سری امور و ضعفهای علمی است یا به خاطر عمل نکردن به دانستهها؟