جهاد علمی
سید ابراهیم رئوف موسوی
آیا فکر می کنید آن جهاد علمی که مورد تأکید ولی معظم فقیه است یک توصیه اخلاقی است یا یک ضرورت اجتناب ناپذیر و دستور واجب الاطاعه؟
مسئول اردوی پیش دانشگاهی مرا موظف کرده است مطلبی درباره سخنان آقا راجع به دانشگاه و علم و نقطه شروع دانشجویان جدید بر مبنای همین فرمایشات بنویسم. چطور بنویسم؟ در مورد آنچه که خود عمل درستی در زمینه آن ندارم. «لم تقولون ما لا تفعلون» چگونه راجع به جهاد علمی بنویسم؟ با چه رویی؟ اصلاً علی تو که من را می شناسی و می دانی که...
حرف زدن خیلی وزر و وبال دارد. «کبر مقتاً عندالله أن تقولوا ما لاتفعلون» اگر من جای تو بودم به جای اینکه سراغ کسی بروم که در این زمینه لفاظی کند، سراغ کسی می رفتم که لااقل قدم در این جبهه گذاشته باشد. اما تو که بعضی از رفقا را خوب می شناسی، رفقایی که گاهی چهل و هشت ساعت نمی خوابند، رفقایی که درگیرودار تلاش از سه وعده غذا به هیچ کدامش نمی رسند و گرسنه خوابشان می برد. کسی باید از جهاد علمی حرف بزند که خودش اهل جهاد باشد و هستند چنین کسانی و می شناسیمشان. کسانی را که از شدت کار گاهی مریض می شوند. آخر من با چه رویی بگویم که حضرت آقا فرموده اند: «دانشگاه امام صادق علیه السلام می خواهد از هر جهت نمونه ی یک دانشگاه اسلامی باشد» و بعد بگویم این جمله آقا خبری نیست بلکه انشائی و امری است. یعنی «باید بشود» من و امثال من از شنیدن جمله ایشان که می فرمایند: «امروز اگر ما برای علم سرمایه گذاری و مجاهدت و تلاش نکنیم فردای ما فردای تاریکی خواهد بود.» نگرانی نداریم اما هستند دوستانی که چون آقا را واقعاً «ولی» می دانند این حرف ها را راحت نمی شنوند و راحت از کنارش رد نمی شوند. من خیلی هنر کنم با این حرف ها موافقم همین. فرق زیادی هست بین کسی که آمده است دانشگاه تا مشکل دین و مردم را حل کند با کسی که آمده است تا مشکل خودش را حل کند. اولی خودش را بدهکار می داند، از بچه های خیابانی خجالت می کشد که خودش در دانشگاه از بیت المال استفاده می کند اما دومی خودش را طلبکار می داند؛ اولی درسهایش را می خواند و در مورد آن فکر می کند که با اینها چگونه مشکلات جامعه را حل کند اما دومی البته خوب درس می خواند اما راجع به آن فکر نمی کند. بخصوص با حجم زیاد کلاس و مباحثه، اصلاً به فکرش نمی رسد که فکر کند یا نکند.
و بعد از هفت سال- در بهترین حالت- یک لوح فشرده می شود شامل یکسری از اطلاعات. اصلاً سؤال مهمی در ذهنش وجود ندارد که برای جواب دادن به آن فکر کند و البته نظام آموزشی و ارزیابی حافظه محور ما نیز به او کمک زیادی می کند که تصور کند کارش خیلی درست است.
دانشجوی دانشگاه امام صادق علیه السلام آمده است تا به جای حفظ کردن مطالبی درباره مشکلات جوامع دیگر (چنانچه در بسیاری از دانشگاهها نیز چنین است) به مشکلات جامعه خودش و جهان اسلام بپردازد. و این مشکلات را با نگاه دینی (که نیازمند فهم خوب معارف دینی است) بررسی و حل کند.
اسلام به ما احتیاجی ندارد و صبر خدا هم زیاد است و اولیاء الهی هم هستند، هر چند تعدادشان انگشت شمار باشد و در میان ما و دوستانمان هم باشند و ما نفهمیم. مبارزه و جهاد علمی جلو می رود و جبهه حق پیروز می شود. این مائیم که باید خود را با مبارزان این جبهه همراه کنیم تا از عنایات الهی برخوردار شویم. «ان الجهاد باب من ابواب الجنه- فتحه الله لخاصه اولیائه» به دانشگاه امام صادق علیه السلام راه یافتن می تواند مجالی باشد برای فتح شدن این باب اما در میدان جهاد نیروهای حق و نیروهای باطل هر دو حاضرند (آنچنانکه شمر و اباعبدالله علیه السلام هر دو حاضر بودند) و هر دو تلاش می کنند. و اگر کسی خودش را در جبهه حق قرار ندهد بلاشک در جبهه باطل است و این حرف را از قول یکی از برادران عزیزم می گویم: ولی معظم فقیه می فرمایند: جهاد در جبهه علمی و فرهنگی به مراتب سخت تر است از جبهه نظامی و این دوست ما می گفت: اگر به کسی سخت نمی گذرد، بداند که در جبهه نیست. پس
ببین که در جبهه ای که ولی امر پرچم دار آن است حاضری یا نه و اگر حاضری در کدام سوی میدان؟
در همین قدم های اول تکلیف را مشخص کن و گرنه... .