طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

طریق

نشریه‌ی اینترنتی کانون مطالعات و تحقیقات طریق دانشگاه شاهد

دغدغه های انقلاب اسلامی

نگاه اداره به دین

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۲۵ ق.ظ

                                                                               سید ابراهیم رئوف موسوی

در عالم اتفاقی افتاده است که متاسفانه خبرش هنوز به دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه ما نرسیده است. خبر این است که انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است و یکی از معانی این خبر این است که بعد از چهارده قرن، "اسلام" عهده‌دار اداره جامعه شده است. در مفهوم اداره جامعه نکاتی نهفته است.

یک مطلب این است که جامعه یک حقیقت در حال حرکت است. این تصور که در اداره جامعه، امور مردم رتق ‌و‌ فتق می‌شود و معاش مردم سامان داده می‌شود و مشکلات زندگی مردم حل و فصل می‌شود، تصوری کاملاً غلط است. مانند این است که تصور ما از قطار این باشد که جایی است برای نشستن که سرویس بهداشتی دارد، رستوران دارد، اگر آب یا چای یا چیز دیگری بخواهیم یا نیاز دیگری داشته باشیم، نیازمان برطرف می‌شود. جامعه لزوماً به سمتی حرکت می‌کند و اداره جامعه یعنی تعیین مقصد و مسیر حرکت، یعنی استفاده از تمام استعدادها و ظرفیت‌ها و امکانات برای مبارزه با موانع و ادامه حرکت. البته در این حرکت نیازها و معاش مردم هم باید تأمین شود.

نکته ظریفی در اینجا هست و آن اینکه بستر‌سازی و زمینه‌‌سازی برای حرکت جامعه، از طریق تأمین نیازها صورت می‌گیرد. به تعبیر دیگر، نحوه تامین معاش مردم و سازوکار پاسخگویی به نیازها و ساختارهایی که به کمک آن امور مردم رتق و فتق می‌گردد و مناسباتی که مردم بر اساس و از طریق آن روابط خود را با دیگران و محیط تنظیم می‌کنند تا بتوانند زندگی عادی خود را بگذرانند، جاده‌ای را می‌سازد که جامعه به صورت طبیعی در آن مسیر حرکت می‌کند. خواه ما آن مسیر و جاده و مقصد را بپسندیم و خواه نپسندیم. هر چند مسیر و مقصدی را که برای جامعه اعلام می‌کنیم و بر آن تأکید می‌ورزیم در جهت دیگری باشد. ( نگاه کنید به یک‌پارچگی جامعه و اجتماع و اقتضا)

با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی، حداقل در مورد جامعه‌ای که انقلاب اسلامی در آن در حال تحقق است، اداره به معنی استفاده از همه ظرفیت‌ها برای حرکت و رسیدن به مقصد است و البته جبهه‌ی کفر نیز همه‌ی ظرفیت‌هایش را برای مقابله با این جریان به فعلیت رسانده است.

در معرکه مبارزه، دیگر کسی سخن از این نمی‌گوید که فلان توان و امکانات را صرف ساختن مثلاً ورزشگاه بکنیم. و در مقام تردید نمی‌پرسد مگر ساختن ورزشگاه حرام است، یا مگر ورزشگاه ساختن با اسلام تعارض دارد. در میدان مبارزه شما از همه امکانات در جهت پیش رفتن و مبارزه استفاده می‌کنید. اگر فضایی هم برای ورزش فراهم می‌کنید در راستای مبارزه است. نه فقط از امکانات مبارزه، بلکه از هر چیزی که قابلیت تبدیل شدن به یک فرصت برای مبارزه باشد کمک می‌گیرید، به تعبیری هیچ امری خاصیت خنثی ندارد. هر آنچه را هم خنثی به نظر می‌رسد تبدیل به عاملی مثبت می‌کنید و در مبارزه از آن استفاده می‌کنید. این را هم یادمان باشد که هر قدم پیشروی در مبارزه انقلاب اسلامی با کفر، به معنی کوتاه شدن دست ظالمان از سر مستضعفان جهان به اندازه همان قدم می‌باشد و بنابراین جای هیچ‌گونه درنگ و فرصت‌سوزی نیست. به هر نسبتی که جبهه ایمان از فرصت‌ها و امکانات استفاده نکند جبهه استکبار بهره‌مند می‌شود. این معنای اداره را مقایسه کنید با نحوه ارزیابی ما از امور، وقتی می‌خواهیم از پایگاه دین سخن بگوییم.

عموماً بررسی ما از منظر دین منحصر است به بررسی تعارض صریح با فقه، آن‌ هم با نگاه فردی. مثلاً برای تعیین مطلوب بودن فلان سبک معماری فقط این را بررسی می‌کنیم که آیا این معماری مستلزم امر حرام صریحی است یا خیر؟ و البته در این بررسی نیز نگاهمان کاملاً فردی است (نگاه کنید به اجتماع و اقتضا) و در مواردی که پای حرام آشکاری در میان است نیز، به صرف اینکه باریکه‌راهی برای رهایی از آن وجود داشته باشد، احساس کفایت می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم در معماری رایج، شیشه‌های بزرگ و ساختمان‌های مشرف به هم موجب از میان‌رفتن عفت است اما بلافاصله می‌گوییم آیا اشخاص نمی‌توانند حجاب را در ساختمان رعایت کنند؟ و آیا نمی‌شود از پرده استفاده کرد؟ می‌شود. بنابراین معماری مرسوم اشکالی ندارد.

اکنون سخن در مورد این نیست که این نحوه‌ی بررسی درست است یا غلط است. (نگاه کنید به اجتماع و اقتضا) سخن ما اکنون در مورد این است که هیچ کس در مقام اداره مجموعه‌اش امور را اینگونه بررسی نمی‌کند. حتی اگر معماری مورد بحث هیچ مشکلی هم نداشته باشد، در نگاه اداره، معلوم نیست اجازه داده شود که آن معماری رایج شود. زیرا معماری بستر و فرصت و ظرفیتی است که از آن در جهت حرکت مجموعه به سمت مقصد، استفاده‌های زیادی می‌توان برد.

مساله بسیار مهم دیگر در نگاه اداره، این است که وقتی ما عهده‌دار اداره جامعه می‌شویم، همه‌ی امور را عهده‌دار شده‌ایم. دیگر در مورد یکسری امور نمی‌توانیم توقف کنیم. دیگر تردید‌های نظری را به سطح اداره جامعه نمی‌توانیم بیاوریم. فرض کنید مشکل افسردگی در میان جوانان پیش بیاآید، اینجا نمی‌توانیم بگوییم هنوز به راه حل مطمئن دینی نرسیده‌ایم. میدان، میدان مبارزه است. چنانچه ما به راه حلی، تخمینی یا حتی التقاطی نرسیم، مشکل با راه حل قطعاً غیردینی، مرتفع می‌گردد.

در نگاه اداره حتی بیان احکام متفاوت می‌شود. تکلیف مردم باید به صورت عینی و صریح مشخص شود. برای اینکه نگاه اداره را خوب لمس کنید، نحوه‌ی عملکرد شرکت‌های اقتصادی را در نظر بیاورید. آنها هر‌گونه عامل احتمالی بی‌رغبتی مشتری و ضرر اقتصادی را با دقت تمام در نظر می‌گیرند و برای آن راه حلی می‌جویند. از نظر مشتری فرقی نمی‌کند که چرا این ماشین کار نمی‌کند یا این محصول کیفیتش پایین است، شرکت اقتصادی نیز این را به خوبی می‌داند و می‌داند که برای مشتری فرقی نمی‌کند که چه کسی مقصر است.

این نوع نگاه به شدت در عرصه دین مهجور است. ما هر مشکلی را مانعی توجیه‌کننده می‌دانیم که ما را از مقصد باز می‌دارد. در حالی که شرکت اقتصادی هر مانعی را مساله‌ای می‌داند که باید به نحوی آنرا حل کنید. اگر ما نگاه اداره را لمس کنیم، آنگاه جلوه‌های مختلف آن را به خوبی تشخیص می‌دهیم. همانطور که گذشت یکی از جلوه‌های آن برداشتن موانع در مسیر است که در مقابل آن، برگشتن به هنگام برخورد با مانع است.

شاید تعبیر دیگری از نگاه اداره این باشد که آیا ما خود را عهده‌دار عملی خاص یا تکلیفی خاص در یک فرآیند می‌بینیم یا اینکه خود را مکلف به تمام جریان می‌دانیم؟ یعنی همه موانع، مسایل و حوادث را به نحوی باید حل کرد. وقتی ما عهده‌دار اداره‌ی جامعه شده‌ایم؛ یعنی اینکه عهده‌دار همه امور شده‌ایم، مگر آنچه از عهده بشر خارج است. دیگر اینگونه نیست که بگوییم فقیه فقط عهده‌دار بیان احکام است یا فقه، وظیفه‌اش موضوع‌شناسی نیست، یا به مردم اعلام ‌کنیم هرکس خواست عمل ‌کند، هر‌کس نخواست عمل ن‌کند یا... .

اما در اینجا سخن ما این نیست که آیا موضوع‌شناسی وظیفه‌ی فقه است یا نه و آیا فقه باید اجرای احکام را هم به نحوی ضمانت کند یا خیر؟ پاسخ هرچه باشد فرقی نمی‌کند. سخن ما این است که وقتی مکلف شده‌ایم جامعه را با فقه اداره کنیم، موضوع‌شناسی در بسیاری از حیطه‌ها وظیفه‌ی ماست، از آن جهت که اداره‌کننده‌ی جامعه با فقه هستیم؛ خواه موضوع‌شناسی را در حیطه‌ی فقه بدانیم و خواه ندانیم. وقتی اداره‌ی جامعه بر عهده ماست باید به نحوی ضمانت اجرای احکام را فراهم آوریم و بسترسازی مناسب را برای اقامه شدن احکام و اخلاق اسلامی انجام دهیم، از آن جهت که اداره جامعه بر عهده ماست؛ خواه فقه را مکلف به اجرای احکام علاوه بر بیان آن بدانیم و خواه ندانیم. در نگاه اداره، وقتی شما مسوول می‌شوید که کاری را انجام دهید، "مسئول شده‌اید" که آن کار را انجام دهید و "باید" آن کار را تحت هر شرایطی انجام دهید، به محض اینکه عرصه‌ را خالی بگذارید، رقیب آن را خواهد گرفت و تقدیر را به نفع خود رقم خواهد زد. بدین ترتیب دیگر سخن از "منطقـﺔ الفراغ" به میان نمی‌آید، البته سخن در مورد این نیست که آیا دین باید در همه زمینه‌ها همه جزییات را بیان کند یا خیر؟، جواب هر چه باشد، آنچه مسلم است این است که این معنا از اداره، همه امور در همه عرصه‌ها و حتی جزییات، باید مبتنی بر دین باشد. سخن این نیست که آیا دین باید روش و راه‌کار ارایه کند یا نه. بلکه روش‌ها و راه‌کارها باید دینی باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۷
کانون طریق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی